به قول پدر فرزانه ام زندگی مثل یک مسابقه ی بخت آزمایی بزرگ هست که فقط بلیط های برنده دیده میشوند. بی شک هزاران اتفاق کوچک وجود دارد که اگر کمی جابجا می شدند شما کوچک ترین شانسی برای زندگی نداشتید مثلا اگر جان و دختر پرتقالی هم دیگر را پیدا نمیکردند اگر یکی از آنها ملحد بود و برای شکرگذاری کریسمس به کلیسا نمی رفت من هرگز شانسی برای زندگی نداشتم.