
کتاب برادران کارامازوف اثر فئودور میخایلوویچ داستایوفسکی ترجمه زهرا احدی انتشارات آثار قلم دوجلدی
«برادران کارامازوف» آخرین و بزرگترین اثر فیودور داستایفسکی است؛ رمانی فلسفی و روانشناختی که در دو جلد نوشته شده و نخستینبار در سال ۱۸۸۰ منتشر شد. این اثر داستان یک خانوادهی روسی را روایت میکند، اما در پسِ ظاهر سادهی آن، عمیقترین مسائل انسانی مثل ایمان، آزادی، مسئولیت، اخلاق و وجود خدا به بحث گذاشته میشود. در مرکز داستان، پدر خانواده، فئودور پاولوویچ کارامازوف، مردی خودخواه، فاسد و هوسران قرار دارد. او چهار پسر دارد: دیمیتری (یا میتیا)، مردی احساساتی و آشفتهحال؛ ایوان، روشنفکر و شکگرا؛ آلکسی (آلیوشا)، جوانی مؤمن و مهربان؛ و اسمردیاکوف، خدمتکار خانه که بعدها مشخص میشود فرزند نامشروع اوست. هر کدام از این برادران، نمایندهی بخشی از وجود انسان هستند: دیمیتری نماد غرایز، ایوان نماد عقل و تردید، و آلیوشا نماد ایمان و عشق روحانی. جلد اول رمان بیشتر به معرفی شخصیتها، کشمکشهای خانوادگی، تنش بر سر ارثیه، و درگیریهای عاطفی بین پدر و پسرها میپردازد. یکی از خطوط اصلی داستان، رقابت عاشقانهی فئودور و دیمیتری بر سر زنی به نام گروشنکا است. در این میان، گفتوگوهای عمیق ایوان و آلیوشا، بهویژه فصل «افسانهی مفتش اعظم»، مسائل فلسفی و دینی رمان را به اوج میرسانند. در جلد دوم، ماجرای قتل پدر خانواده رخ میدهد و دیمیتری به جرم قتل بازداشت میشود، هرچند در واقع قاتل، اسمردیاکوف است که تحت تأثیر دیدگاههای ایوان دربارهی نبودِ اخلاق در دنیای بیخدا دست به قتل میزند. ایوان با عذاب وجدان شدید روبهرو میشود و دچار بحران روانی میشود. دیمیتری در دادگاه محکوم میشود، ولی به کمک نزدیکانش نقشهی فرار میکشد. آلیوشا، در پایان داستان، در میان پسران نوجوان، سخن از مهربانی، یاد، برادری و امید میگوید؛ پایانی آرام ولی پرمعنا برای رمانی که از دل تاریکی، نور میجوید. در مجموع، برادران کارامازوف با ساختاری دو جلدی، از یکسو روایتگر یک درام خانوادگی و از سوی دیگر، بستری برای عمیقترین تأملات فلسفی داستایفسکی دربارهی سرشت انسان است. این رمان نهتنها ادبیاتی قدرتمند، بلکه گفتوگویی عمیق با روح و ذهن انسان در برابر مسائل ابدیاش است.