یک روز گوشه ای از وجود خود که همیشه در جستجوی آن بودم را دیدم. با کمال تعجب متوجه شدم آنچه که مدتها در جستجوی آن بودم از قبل در درون من وجود داشته است. روزی که شکوه حقیقی خود را یافتم گیج و متعجب بودم، چرا که با خلاص شدن از شر خودی که می شناختم، پدیدار نشده بود. این خود، با از بین بردن بخش هایی از وجودم یا دفن آنها در اعماق ضمیر آگاهم به وجود نیامده بود. درواقع این خود از غیرمنتظره ترین جایی که میتوان تصور کرد، پدیدار شد. خود رویاهای من، زمانی پدیدار شد که فهمیدم طلا در تاریکی من، نور در رفتارهای بد من و قدرت در آسیب های گذشته من پنهان شده است.