...همه قسمت بازسازی شده دیوار فروریخت و جسد بدشکل نمایان شد. جسد که به طور کامل پوسیده بود و خون در اطرافش لخته شده بود، در برابر چشمه همه، قد علم کرد.
آن حیوان پست فطرت و حرامزاده هم با تنها چشم شرارت بارش، روی جسد، چمباتمه زده بود؛ همان حیوان حیله گری که مرا وادار به چنین جنایتی بزرگ کرده بود و جیغ های بی وقفه اش مرا به چنگ جلاد سپرده بود. من آن هیولای بی سروپا را هم در آن گور، دفن کرده بودم.