اغلب این حکومتها، سالها و چهبسا قرنها به حکمفرمایی خود ادامه داده و به آن جنبۀ موروثی بخشیدهاند. تداوم یک حکومت مستبد و دیکتاتور بهمنزلۀ رضایت شهروندان آن حکومت نیست، بلکه بهدلیل ترسی است که حکومت در دل آنها میاندازد.
حکومتهای دیکتاتوری با طبقهبندی افراد به طبقۀ بالا، متوسط و پایین سعی میکنند تا با اتخاذ سیاستهای متفاوت در قبال هر طبقه، خود را از خطر شورش و قیام مصون نگه دارند.
برای مثال، حکومت سعی میکند تا به طبقۀ بالا که بیشتر ثروت جامعه در اختیار آنها قرار دارد، نزدیک شود و با اعطای مناصب حکومتی، آنها را با خود همراه سازد و خطر طبقۀ متوسط را با اعطای تسهیلات و مشغول ساختن ذهن آنها به خبرهای واهی امیدوارکننده دفع میکند؛
اما در این میان، طبقۀ ضعیف که بالغ بر نیمی از جمعیت یک حکومت دیکتاتوری را تشکیل میدهد، بیشترین ضربه را میخورد. سختترین کارها را انجام میدهد و کمترین حقوق را دریافت میکند.
حکومتهای مستبد برای دفع خطر طبقۀ ضعیف، بهجای اعطای امتیازات ویژه به آنها، سعی میکند تا آنها را در کار و مشکلات زندگی روزمره غرق کرده تا اینگونه حق مطالبهگری را از آنها سلب کند.
در حکومتهای استبدادی، اگر فردی از طبقۀ ضعیف روحیۀ مطالبهگری داشته باشد، از سوی حکومت با برچسب مجرم سیاسی، متهم شناخته شده و مشخص نیست که به چه سرنوشتی دچار شود.