دختری که والدینش را از دست داده، زنی که زندگی نسبتا متفاوتی از زنان دیگر جامعه دارد و پیرزنی که می خواهد سال های پایانی عمرش را در آرامش سپری کند، چه وجه اشتراکی می توانند باهم داشته باشند؟
تصور هر یک از آنها از خوشبختی چیست؟ این همان چیزی است که نانوکا کویاناگی در جستجوی آن است.
نانوکا که باید معنای خوشبختی را بیابد، تصمیم میگیرد با این سه غریبه آشنا شود شاید از این طریق بتواند خودش را نیز بشناسد.