سم، هم کلاسی جولی با کامیون تصادف می کند و از دنیا می رود. جولی که نمی تواند با فقدان سم کنار بیاید، به طور اتفاقی با او تماس می گیرد و از قضا سم گوشی را برمی دارد. به طور معجزه آسایی به جولی فرصت دوباره برای خداحافظی داده می شود، آن هم زمانی که در تلاش برای فراموش کردن سم است. هرچه زمان بیشتری سپری می شود، دل کندن از سم برایش سخت تر می شود و مخفی نگه داشتن تماس های ماورایی شان هم نشدنی به نظر می آید..