تعطیلات تابستانی دارد به پایان میرسد، اما تومویا و دوستانش هنوز جواب سوالشان را پیدا نکرده اند. هنوز هم هدف و انگیزه، بزرگترین گمشده های زندگی آنها هستند. یک روز که تومویا بدون اطلاع دوستانش به سراغ آیانه سان یا همان روح تابستان می رود، داستان مرگ او را می شنود و تصمیم می گیرد برای حل معمایی که خواب و خوراک را از مادر آیانه سان گرفته تمام تلاشش را بکند.
آیا دوستانش هم حاضر می شوند در این مسیر پرماجرا با او همراه شوند یا اینکه تومویا مجبور می شود تنها به دل ناشناخته ها برود؟