همه چیز از یک دعوای مادر دختری شروع می شود. سامانتا بعد از یک جروبحث جانانه با مادرش، تصمیم میگیرد با تاکسی اینترنتی به مدرسه برود. سوار شدن به ماشین همانا و شروع اتفاقات عجیب و غریب همانا.
گیر افتادن در دنیایی بدون اینترنت، ملاقات با پریسیلای هفده ساله، کار کردن در خشکشویی هالمونی و آشنا شدن با جیمی. همه اینها تازه بخشی از آغاز دوستی پرماجرای سامانتا و مادر هفده ساله اش است...