احساسات مقولهای بس غریبند. بسیاری از ما گاهوبیگاه چنان دچار «قفلشدگی عاطفی» میشویم که حتی نمیتوانیم کلمهای برای گفتن از احساسمان پیدا کنیم. در چنین وضعیتی مبهوت، در حالتی از گیجی و سکوت، با نگاهی خیره و و چشمانی گردشده به اتفاقی مینگریم که نه انتظار مواجهه با آن را داشتیم و نه توان هضم کردنش را. نوعی سرگشتگی و عدم فهمِ احساسی که در حال تجربهی آن هستیم... مارک براکت (Marc Brackett) در کتاب کاربردی خود، هنر همه فن حریف شدن در احساسات (Permission to Feel)، پیشنهاداتی را برای ما ارائه میکند که اگر آنها را در زندگی بهکار ببندیم، میتوانیم کمی از این گیجی کشنده بکاهیم و احساسات خود را بیشتر و بیواسطهتر بشناسیم.
از شما خواهشی داریم؛ همین الان پیش از این که به ادامهی مطالعهی این معرفی بپردازید، چند لحظهای از خواندن دست بکشید و بر خود متمرکز شوید. در همین لحظه چه احساسی دارید؟ غم؟ خشم؟ شادی؟ و یا تشخیص آن برایتان دشوار است؟ ما هنگامی که احساس بدی را تجربه میکنیم، معمولاً بخشی از این احساس را به دیگری ابراز میکنیم و میزان زیادی از آن را درون خود نگه میداریم. تجربهی اجتناب کردن برای همهی ما تجربهی آشنایی است. ما به جای صحبت، حل مسأله و در میان گذاشتن احساسمان، با دیگری پرخاش میکنیم، یک روز کامل با او صحبت نمیکنیم و یا از سر استیصال یک پاکت کامل چیپس را، آن هم وقتی اصلاً گرسنه نیستیم، بهتنهایی تمام میکنیم و بعد هم نمیدانیم دردمان چیست.
مارک براکت به ما میگوید وقتی اجازهی احساس کردن را از خودمان سلب کنیم، باید در انتظار لیستی بلندبالا از پیامدهای منفی آن باشیم. او در کتاب هنر همه فن حریف شدن در احساسات گامبهگام همراه ماست تا بتوانیم احساسات خود را تشخیص دهیم و به شکلی مناسب آنها را ابراز کنیم. این اثر شگفتانگیز چنان بینشی را در اختیارمان قرار میدهد که پس از مطالعه، فهم ما از جهان درونی و افکار و احساساتمان هرگز مثل قبل نخواهد بود. به جای شک کردن به خود و گرفتار آمدن در ابهامی کشدار، از بیرون به تماشای خود و احساساتمان میایستیم و پس از آن این توانایی را پیدا خواهیم کرد که آنچه را که احساس میکنیم، سهلتر از پیش درک و در پی آن هضم کنیم.